عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
هـرچـند در پـایـان حـج آخـریـن اسـت «من کنتُ مولا...» ابتدای قصه این است دستی به دستی حلقه شد تا آسمان رفت دستی که در اوج سخاوت بینگین است دستی به دستی حلقه شد، دستی که در جنگ خیبرترین درها به پایش بر زمین است دسـتی که نـخـلـسـتـانِ تا امـروز بـاقـی از پیـنههای بیشمارش شرمگـین است تصویر بـالا رفـتن دست دو خـورشـید عکـس زلال برکۀ این سـرزمـین است »الیوم اکـملتُ لکم...» حتی خدا گفت: »روزی که دین تکمیل خواهد شد همین است« آیـنـده روشـن شـد، هــمـه دیــدنـد، امـا امروز را تاریکیِ شب در کـمین است با دست بـیعـت آمـدنـد و مـانـد پـنـهـان بغضی که با تبریک گفتنها عجین است نـه! واقـعـیت را نـمیبـیـنـنـد، هـرچـنـد چشمانشان محو «امیرالمؤمنین» است |